تازه اول دبیرستانی شده بود. با آن که در اوج نوجوانی و غرور قرار داشت؛ اما به خوبی می توانستی تغییر و تحولات روحی را در وجودش احساس کنی. چند وقتی می شد که شب ها بدون لحاف و پتو روی زمین می خوابید.رفتارش به نظرم عجیب رسید . از سر دلسوزی پرسیدم: پسرم چرا بدون لحاف و پتو می خوابی ؟ گفت: مادر جان های این مرز و بوم که برای حفظ اب و خاک خود کمر همت بسته اند،اکنون با شکمی گرسنه بر روی خاک و خاشاک جبهه های جنوب و بین سنگلاخ های کوهستان غرب خوابیده اند. با این اوصاف آیا رواست که من در جایی نرم و راحت بخوابم !